Iranian Golden Pages Canada - Zarvaragh.com
Home Directory Promote Your Business Services Need Business Advice? About Us Contact Us  
 


Advanced Search



 




Contact us to promote your business
Your listing will appear on Google!
 
  

بهترين اشتباه كسب و كار از زبان استیو فوربز




دنیای اقتصاد
ترجمه سیمین راد
می‌گویند استیو فوربز انسان خودرایی است. او خیلی پیش‌تر نامزد پست ریاست جمهوری در آمریکا شده بود، اما او خیلی دوست دارد تا تفکراتش را با دیگران به اشتراک بگذارد.

استیو فوربز این‌طور کودکی‌اش را به خاطر می‌آورد: «یادم هست وقتی که بچه بودم می‌خواستم برای همکلاسی‌هایم در مدرسه ابتدایی روزنامه در بیاورم. به یاد دارم که در یک شماره می‌خواستم به معلم‌هایم نمره بدهم. در واقع قصد داشتم به همان شیوه‌ای به معلم‌هایم نمره بدهم که آنها به ما نمره می‌دادند. این شماره هرگز منتشر نشد. پدرم جلوی من را گرفت و گفت که به قدر کافی مشکل برایشان درست کرده‌ام.» این یکی از خصوصیت‌های دوست‌داشتنی استیو فوربز است. نجابت بالای جناب فوربز در شرکتش «فوربز» زبانزد همگان است. همه او را به ادب و منش‌اش می‌شناسند. او اهل نمایش و ادا و اطوار نیست و شما را با گزافه‌گویی‌های برخی ريیسان متکبر خسته نمی‌کند. این ‌همه حرف‌های ما نیست، چراکه حتی مخالفان اقتصادی آقای فوربز در کسب و کار نیز علاقه زیادی به او دارند.
آقای فوربز همیشه شما را شگفت‌زده می‌کند. برای مثال کافی است جمعه‌ها را به یاد بیاوریم: هر جمعه او در اخبار شبکه تلویزیونی فاکس برنامه‌ای به نام «فوربز درباره فاکس» دارد. او در این برنامه از کسب و کار، مدیریت، اخلاق، تجارت و تحمل سخن می‌گوید. استیو فوربز اعتقاد دارد که باید کنترل‌های دولتی را از بازار حذف کرد و به سرمایه‌داری اجازه داد تا راه خویش را برود. او پس از این گفته‌ها مورد حمله کلامی بسیاری از مخالفانش قرار گرفت. در واقع، استیو فوربز به بازاری اعتقاد دارد که مطلقا آزاد باشد. به هر حال، من نمی‌دانم که استیو چقدر می‌ارزد. بله؛ استیو به لحاظ انسانی ارزش زیادی دارد! منظور من سرمایه مالی او در کسب و کار است. تخمین‌زده می‌شود که سرمایه او چیزی بیش از نیم میلیارد دلار باشد. البته بهتر است مطمئن باشیم که استیو فوربز دغدغه سرمایه‌اش را ندارد. راستش او بیست و چهار ساعته در این فکر نیست که چطور سرمایه‌اش را زیاد کند. به اعتقاد او کار که خوب پیش برود همه چیز درست خواهد شد.
او عملیات جدیدش را این‌طور شروع می‌کند: خریدن فست‌فود «وندی». نمی‌دانم که آیا استیو مالک انبار وندی بود یا نه. به نظر نمی‌رسید که خریدن ده‌ها چیزبرگرفروشی در میادین شهر سرمایه و اعتبار چندانی به او اضافه کند. اما این کار حرف‌های زیادی را درباره خصوصیت‌های یک انسان در پشت خود دارد. او به فست‌فود وندی می‌رود و با دیگران قاطی می‌شود. اغلب اشخاص مغازه نمی‌دانستند که او کیست. هیچ کسی هم هیچ ایده‌ای درباره او نداشت. مشخص است که او به خاطر دوربین‌های عکاسی و فیلمبرداری به این فست‌فود نرفت. او حتی به خاطر نامزدی ریاست جمهوری نیز به این فست‌فود نرفت. چه کنایه جالبی در رفتار و حرکت آقای فوربز وجود دارد! این وضعیت مثل یک جوک است. شاید او واقعا فست‌فود وندی را دوست داشت. شاید او اهمیتی نمی‌دهد که دیگران درباره‌اش چه فکر می‌کنند. شاید او به خودش فکر می‌کند!
استیو فوربز همواره در مقابل جریان‌های سیاسی حاضر در آمریکا شناخته می‌شود. وی در فاصله سال‌های 1996 تا 2000 کمپین‌های انتخاباتی خود را به راه انداخته بود. شعار اصلی انتخاباتی او بر موضوع «مالیات» استوار بود. او به یک مالیات بر درآمد یکسان و ثابت معتقد بود. استیو قصد داشت برای همه شهروندان آمریکایی نرخ ثابتی را برای مالیات بر درآمد در نظر بگیرد. برنامه اقتصادی او حذف ساختارهای هرمی و سنتی مالیات در اقتصاد آمریکا بود. اکثریت رای‌دهندگان از شخصیت و رویکرد واقعی استیو بی‌اطلاع بودند. آنها حتی نمی‌دانستند که او در چه زمینه‌های متعددی فعالیت می‌کند. اما بعد از شکست انتخاباتی‌اش همه به نجابت و منش حقیقی وی پی بردند.
بسیاری معتقدند که مالیات بر درآمد ثابت راه به جایی نمی‌برد. برخی اقتصاددان‌ها می‌گویند که دست‌کم در حال حاضر چنین برنامه‌ای با اقتصاد کلان آمریکا جور درنمی‌آید. اما در هر صورت به نظر می‌رسد که این موضوع و اسم استیو فوربز دیگر هرگز از یادها نرود. چه در عرصه اقتصاد، چه در عرصه سیاست همواره اسمی از او شنیده خواهد شد.

بزرگ‌ترین اشتباه استیو فوربز به زبان خودش
در دوران دانشگاه دو دوست صمیمی داشتم. تصمیم گرفتم که یک مجله اختصاصی برای کسب و کار به راه بیندازم. من دانشجوی سال دوم بودم و دو دوست دیگرم تازه پا به دانشگاه گذاشته بودند. این مجله یک فصل‌نامه بود. نامش را «کسب و کار برای امروز» گذاشتیم. اولین شماره را منتشر کردیم: نزدیک به 50 هزار نسخه از مجله در سرتاسر دانشگاه و نیز در کشور تکثیر شد. به قدری استقبال بالا بود که شماره دوم را تا 200 هزار نسخه منتشر کردیم. سعی می‌کردم در این مجله رویکردهایی را مطرح کنم که کسی آشنا نبود. خوب توجه کنید: این حرف‌ها به دهه 60 تعلق دارند یعنی دوران عجیب و غریب رادیکالیسم اقتصادی و سیاسی.
ما مقاله‌های آتشینی می‌نوشتیم و بحث‌ها و جدل‌های زیادی بر سرشان درمی‌گرفت. برخی از دانشجویان دست به اعتراض زدند و گفتند که ما اشتباه می‌کنیم. آنها از دست مجله ما و سیاست‌هایش خشمگین شده بودند. اعتراض آنها کار را به مداخله پلیس کشاند. دست آخر ما عملا گفتیم که دانشجویان مخالف ما اشتباه می‌کنند و حق با پلیس است! مجله ما در دانشگاه من یعنی پرینستون اصلا محبوب نبود. افراد زیادی در فضای رادیکال آن دوران به ما علاقه نداشتند. همه به ما می‌گفتند فاشیست‌ها، الیگارشی‌ها، احمق‌ها و فحش‌هایی از این دست! برخی از دانشجویان حتی چندین نسخه از مجله‌مان را به آتش کشیدند! شرایط عجیبی بود. واقعا باید بگویم تجربه‌های بسیار متفاوتی را در دانشگاه از سر گذراندم. روزی پدرم به من گفت: «وقت‌گذاشتن روی این مجله بیهوده است، همه وقتت‌ را تلف می‌کند. باعث می‌شود به درس و مشقت نرسی!» بله، این حرف‌های پدرانه را همه‌مان به یاد داریم. اما او حق داشت! چندان بر سر تحصیلات آکادمیک وقت نگذاشتم و این یک اشتباه بزرگ بود. اما به جای آنکه به دانشگاه بروم و تحصیلاتم را ادامه بدهم، به یک کارشناس ام‌بی‌ای بدل شدم. هیچ چیز مگر شرایط کاری و دشواری‌هایش نمی‌توانست من را به صورت تجربی به یک کارشناس ام ‌بی‌ای تبدیل کند.
خیلی زود آموختم که چیزها فقط اتفاق نمی‌افتند! باید درباره جریان‌های پولی، سر و کله زدن با فروشندگان عصبی، مدیریت کسب‌وکار، ارز، سهام، ملاقات‌های رسمی و غیره چیزهای زیادی می‌آموختم. در آن دوران عملا هیچ ایده‌ای درباره انتشار مجلات در سر نداشتم.
به خاطر دارم که شب‌های زیادی را نخوابیدم. باید حسابی کار می‌کردم. مسائل زیادی در پیش رو بود. قرارهای ملاقات زیادی داشتم. بدهی‌ها و طلب‌های مالی را باید حساب می‌کردم. با دانشجویان عصبی باید دعوا مي‌كردم و می‌دانستم که نمی‌توانم مثل آنها چیزی را آتش بزنم! این دوران را باید چالش‌برانگیزترین دوران زندگی‌ام بدانم. تازه آن زمان بود که معنی واقعی فشار و استرس را آموختم.
راستش را بخواهید پول زیادی از این مجله نصیب ما نشد. اما در همان دوران بود که سر و کله افراد جدیدی پیدا شد. آنها نیز مثل ما کار می‌کردند و عقاید مشترکی با ما داشتند. آنها جانشینان راه ما در دانشگاه محسوب می‌شدند. اما قضیه شکل تازه‌ای به خودش گرفت. آنها فهمیدند که برگزاری کنفرانس‌هایی درباره کسب و کار یکی از راه‌های ادامه فعالیت است. حتی امروز هم سالانه دو یا سه کنفرانس برگزار می‌کنند. این کار سبب می‌شود که هر سال دانشجویان و اهالی جدی کسب و کار از سرتاسر آمریکا زیر یک چتر با هم به گفت‌وگو بنشینند. گاهی اوقات سخنرانی می‌کنم؛ اما ترجیح می‌دهم که متن سخنرانی‌هایم را جایی منتشر نکنم! بله، این یک تصمیم تازه است!

«درباره استیو فوربز»
استیو فوربز ريیس و مدیر اجرایی شرکت «فوربز» و نیز مدیر گروه ویراستاری مجله «فوربز» است. او از سال 1990 به بعد اهمیت زیادی در آمریکا پیدا کرد. شرکت او به تدریج دست به انتشار مجلات زیادی در زمینه کسب و کار زد. برای مثال، می‌توان به سه مجله «فوربز فايو»، «فوربز جهانی» و «گزارش تکنولوژی طلاکاران» اشاره کرد. مجله «فوربز جهانی» یک مجله کاملا شناخته‌شده، معتبر و جهانی است که به زبان‌های چینی، کره‌ای، ژاپنی، برزیلی، روسی، عربی و نروژی ترجمه و منتشر می‌شود. او در سال 1997 وب‌سایت خود را به آدرس www.forbes.com به راه انداخت و به عرصه رسانه‌های عمومی نوین پیوست. سایت او بیش از 7 میلیون بازدیدکننده در ماه دارد و یکی از معیارهای اصلی تصمیم‌گیری در بازار محسوب می‌شود. مجله «فوربز» مهم‌ترین و پیشروترین مجله کسب و کار در سرتاسر آمریکا به حساب می‌آید و هر شماره‌اش نزدیک به 900 هزار نسخه انتشار می‌یابد. کل مجلات او نزدیک به 5 میلیون خواننده در سرتاسر جهان دارند. او در مجله «فوربز» یک ستون ویژه دارد. نام این ستون «واقعیت‌ها و نظرات» است. او تاکنون 4 بار جایزه بسیار مهم «جغد بلورین» را به دست آورده است. استیو فوربز را همگان به خاطر رویکردها و راهکارهایی که در این ستون ارائه کرده است به خوبی می‌شناسند. او در فاصله سال‌های 1996 تا 2000 کمپین‌های انتخاباتی‌اش را به راه انداخت. طرح اصلی او در انتخابات «مالیات بر درآمد ثابت» بود. جالب اینجا است که او همچنان پیگیرانه برنامه‌های اقتصادی‌اش را دنبال می‌کند. دیگر طرح‌های او در این رقابت مهم سیاسی به این قرار هستند: سیستم امنیت اجتماعی نوین برای شهروندان شاغل، افتتاح حساب‌های مالی ذخیره برای شهروندان، و مراقبت والدین از کودکان در مدارس.
استیو فوربز یک ملی‌گرای سفت و سخت نیز هست. او در فاصله سال‌های 1996 تا 1999 ريیس افتخاری گروه بزرگ «امید، توسعه و فرصت برای آمریکا» بوده است. برنامه‌های او در این گروه افزایش رفاه، آزادی، امید، توسعه، و فرصت برای شهروندان آمریکایی بود. به علاوه، استیو فوربز کتابی به نام «زایش جدید آزادی» نوشته است که در سال 1999 منتشر شد. او در این کتاب ایده‌های تازه‌ای برای هزاره آینده دارد. تاکنون بارها به خاطر مقابله با خطر کمونیسم در آمریکا از استیو فوربز تجلیل به عمل آمده است. ریگان و بوش دو ريیس‌جمهور آمریکا نیز از او به ترتیب در سال‌های 1985 و 1993 در مقام‌های متفاوت استفاده کردند.



445 page views
Want to convert pinglish to english?   Want to convert date?   Want to find out today's currencies' value?
         
Need a dictionary?   Want to download Zarvaragh's pdf version?   Need business advice?

 
 
 
 
 
   
 
   
 
 
 
     
 
Head Office
Toronto, Ontario, Canada
Phone: 416-222-2211
Toll Free: 1-855-460-2211
Fax: 416-222-7422
mail@zarvaragh.com
   
3500 Dufferin Street
Suite 603 Toronto,ON M3K 1N2

Montreal, Québec, Canada
Toll Free: 1-855-460-2211
Fax: 416-222-7422
montreal@zarvaragh.com

Orange, California, USA
Phone: 714-978-4888
Toll Free: 1-855-460-2211
usa@zarvaragh.com

© 2011 www.zarvaragh.com
Sitemap:

Home
Add Your Business
Directory
Promote Your Business
Services
Need Business Advice
About Us
Contact Us
Website Legals
Download Zarvaragh Online Versions:

2015 - 2016
2014 - 2015
2013 - 2014
2012 - 2013
2011 - 2012
2010 - 2011
2009 - 2010
2008 - 2009
2007 - 2008
2006 - 2007
2004 - 2005