|
2 بامداد براي سكه به صف مي شوند
|
جام جم آنلاين
مردم براي خريد سكه دولتي به قيمت 520 هزار تومان و فروش آن در بازار آزاد به قيمت 620 هزار تومان از ساعت 2 بامداد جلوي شعب عرضه كننده سكه به صف مي ايستند.
مشاهدات خبرنگار جام جم آنلاين از يكي از شعب بانك ملي عرضه كننده سكه در خيابان ميردادماد تهران به شرح زير است:
ساعت 7 صبح در حال رفتن به محل كارم بودم كه صف طولاني جلوي بانك ملي مشاهده كردم. در اين صف از جوان 18 ساله گرفته تا پير زن و پيرمرد 70 سال به بالا هم حضور داشتند.
خودم را قاطي صف كردم و ديدم بايد برم ته صف. اما گفتم كار بانكي دارم و سكه نمي خوام. دم در بانك ايستادم. چند دقيقه اي مانده تا عقربه هاي ساعت بر روي هشت صبح قرار گيرند.
بر روي شيشه بانك كاغذي كه با ماژيك مشكي نوشته شده بود كه « ثبت نام توزيع سكه مورخه 12/9/90 انجام شده است»، نظر هر شخصي را به خود جلب مي كرد.
ظاهرا اين برگه مورد اعتناي هيچ كس واقع نشد و هر خريدار سكه پس از ورود به صف نام خود را در ليست طولاني خريداران سكه مي نوشت.
شخصي كه ظاهرا تجربه زيادي در خريد سكه از بانك و فروش آن در بازار آزاد داشت به مردم توصيه مي كند كه در يك صف و يك خط بياستند تا شلوغ نشود و بهانه به دست مسئولين بانك ندهند.
اگر چه تا ساعت 7:50 ليست تهيه شده براي خريد سكه به شماره 114 رسيد اما دقايقي بعد تعدادي از مردم به خيال اينكه ساعت فروش سكه همزمان با باز شدن درب بانك ها، هشت صبح است، بر اين ليست اضافه شده و اين اسامي به 132 نفر رسيد.
صف جديد با قرائت اسامي از سوي جواني كه اهل اين كار است، تشكيل مي شود. اسامي افرادي كه دو بار خوانده شود و جوابي ندهند، از ليست خط مي خورد.
صف در حال تشكيل شدن است. البته متصدي اين كار خود چندين بار مي گويد بانك تنها به 30 نفر سكه مي دهد و بقيه نياستند.
ساعت كه هشت مي شود، يكي از كارمندان بانك درب ورودي را نصف و نيمه باز مي كند و با يك دستش در بانك را به همين حالت نگه مي دارد و سر خود را بيرون آورده و به مردم كه از سرما مي لرزند مي گويد، «افرادي كه مي خواهند سكه بخرند همان بيرون بمانند و وارد نشوند».
پس از اين جمله، تنها چهار پنج نفري براي كار بانكي وارد بانك شدند و بقيه پشت در منتظر خريد سكه ماندند.
وارد بانك مي شوم. شماره مي گيرم. نفر چهارم بودم.هيچ كارمندي پشت باجه نيست. كارمندي مي گويد سيستم ها قطع است و معلوم نيست كي وصل مي شود.
همه بلا تكليف. داخل بانكي ها براي انجام كار بانكي و بيرونيها هم براي خريد سكه. از داخل بانك خارج مي شوم. در جمع خريداران سكه مي ايستم. با نفر اول صف كه هنوز ته آن تشكيل نشده و معلوم نيست به كجا ختم مي شود، گفتوگو مي كنم.
مي گويد « از ساعت 2 بامداد براي خريد سكه در جلوي بانك حاضر شده و نيم ساعت بعد نفر دوم هم از راه رسيد».
شخصي كه نفر پنجم صف است مي گويد كه از ساعت سه بامداد در اين سرما ايستاده تا بتواند سكه بخرد.
در وسط صف هم هر كسي يك چيزي مي گويد و بقيه گوش مي دهند. مرد ميانسالي مي گفت« پنج شنبه هم تا ظهر منتظر مانديم اما سكه ندادند».
ديگر مي گفت « امروز هم سكه نمي دهند». زن سالخورده كه پشت سر حداقل 70 نفر ايستاده بود و اميدي هم براي رسيدن نوبت خريدن سكه نداشت مي گفت: «امروز هم به من سكه نمي رسد».
ازدحام باعث شده تا پياده رو اشغال شود و عابران پياده يا بايد با احتياط از خيابان تردد كنند و يا بايد از ميان اين جمعيت با تنه زدن خود را از لابه لاي جمعيت بيرون بكشند.
عقربه هاي ساعت 8:30 را نشان مي داد. مجددا وارد بانك مي شوم. از وصل شدن سيستم ها خبري نبود.
30 نفري وارد بانك شده بودند. هر كسي در گوشه اي از بانك منتظر وصل شدن سيستم الكترونيكي بانك بود.
سرما برخي از خانمهاي خريدار سكه را مجبور كرد تا وارد بانك شوند. يكي از كارمندان كه متوجه موضوع مي شود، اينگونه از ورود آنها استقبال مي كند « بريد بيرون. خريداران سكه حق ورود به بانك را ندارند. هنوز سكه نيومده. هر وقت سكه رسيد به شما اعلام ميشه».
خانم ها اعتنا به حرف هاي اين كارمند نكردند و سر جاي خود نشستند.ساعت 8:35 كاغذيي با عبارت « امروز سكه نداريم» بر روي درب بانك نصب مي شود.
366 page views
|
|
|
|